مهمان
سلام عزیزکم خوبی دیشب دایی علی و زن دایی امدند خونه من که ساعت ۶ از سر کار تعطیل کردم امدم دنبالت تا زودتر برم شام تهیه کنم وقتی اومدیم خانه ساعت نزدیک ۷ بود فورا رفتم توی اشپزخانه برای تدارک شام ولی تو شیطون هم امدی توی اشپزخانه و گفتی من را تنها می گذاری فورا بغلت کردم یک بوس ابدار ازت خوردم و گفتم مامانی هیچ وقت تو را تنها نمی گذاره فورا رفتی بالشت را اوردی و همون جا توی اشپز خانه خوابیدی گلم وقتی زن دایی زودتر از دایی امد گفتی کو دایی علی ؟؟؟؟؟ اخه دایی تا ساعت ۹ سرکاره گلم تو هم عادت داری هر کی خونه می ...
نویسنده :
فاطمه
16:03